پرنسس کوچولوپرنسس کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

هدیه زهرا نبض زندگیمون

هدیه زهرا 10مهر93 عشق مامان و بابایی

سال نو مبارک

بو ی جان می آید اینک از نفس های بهار دستهای پر گل اند این شاخه ها بهر نثار با پیام دلکشی نوروزتان پیروز باد با سرود تازه ای هر روزتان نوروز باد    شهر سرشار است از لبخند،از گل،از امید تا جهان باقیست این آئین جهان افروز باد     ...
11 فروردين 1393

بی بی چک من

نی نی جونم اینم اولی مدرک از وجود شما که هیچ وقت یادم نمیره همیشه نگهش خواهم داشت.   خدا جونم این حس قشنگو نصیب همه منتظرای نی نی کن. ...
15 اسفند 1392

خوشحالی وترس

 صبح شدو من تا غروب دل تو دلم نبودم منتظر بودم بابایی از سر کار بیاد برم ازمایش . ساعت 5 بعد ظهر بود که رفتیم ازمایش  گفت نیم ساعت دیگه جواب ازمایشتون  داده میشه ماهم ثانیه شماری میکردیم که بلاخره اسم منو خوند .... یه چیز اینجا بدجور زد تو ذوقمون، خوشحالیمونو خراب کرد خانومی که جواب ازمایشو میداد به بابایی گفت خانومتو بگو بیاد من خیلی سریع با هزار دلهره از جام بلند شدم پرسید :خانوم تا حالا سقط داشتی ،بارداری خارج از رحم داشتی منکه برق از سرم پریده بودو نمیدونستم چرا این سوالارو میکنه گفتم خانوم جواب ازمایشم چیه گفت مثبته. منکه هنوز تو فکر حرفای قبلیش بودم گفتم خب چی شده چرا این سوالارو میپرسی گفت هیچ همینجوری. گفتم باش...
15 اسفند 1392

انتظار

سلام عشق مامانی خوبی عزیزم  این روزا خیلی داره برام سخت میگذره نمیدونم چرا تموم نمیشه دارم ثانیه هارو برا شنیدن صدای قلب کوچولوت میشمرم  .... عزیز دلم  به خدا سپردمت ...
15 اسفند 1392

قلب نی نی جونم میتپه

سلام ... نی نی جونم خدارو هزار بار شکر میکنم  ک تو الان قلبت تو دل مامانی داره میتپه بالاخره بعد از یه ماه استرس و دلشوره دیروز صبح زود رفتم سنو اینقد استرس داشتم ک حالت تهوع شدید گرفته بودم  بابایی صبح زود رفته بود نوبت گرفته بودمو بعد هم اومد با هم رفتیم....... نوبتم شد رفتم داخل اتاق دکتر اماده شدم دکترم مشغول سنو شد سنو میکردو هیچی نمیگفت!!! منم کلی ترسیدم فک کردم نکنه اصلا چیزی اون تو  نیست  کلا این مدت سر کار بودیم  ک بعدش خودم شروع کردم ب سوال پرسیدن دکتر هم گفت قلبش میزنه و همه چی خوبه خیلی خیلی خوشحال شدم  خدارو هزار بار شکر کردم بخاطر وجودت ...... الان دیگه خیلی خیلی اروم...
13 اسفند 1392