هفت ماهگی هدیه زهرا
سلام دختر ناز مامانی عزیز دلم دیگه داری برا خودت خانومي میشی گلم شما الان دیگه هفت ماهتون پر شده و چند روزه رفتیم تو هشت قربونت برم
دختر گلم این ماه هم ب مسافرت رفتیم اول رفتیم اصفهان بعدش شیراز ی شب شیراز بودیم شهر قشنگی بود فقط حیف زیاد نمونديم و بعد رفتیم بوشهرررر عجب شهر گرمی بود دختر گل مامان شده بودی عین لبو توگوهمش می ترسیدم گرمازده شی دو شب بوشهر بودیم شهر خوبی بود خوش گذشت برگشتنيم رفتیم یاسوج خیلی خیلی قشنگ بود طبيعتش عالی بود من که واقعا خوشم اومد و لذت بردم ی شب اونجا بودیم و فرداش راه افتادیم سمت کاشان
ولی دختر مامان بعد دو روز که کاشان بودیم بد جور سرما خورد گرررررريههههه خیلی اذیت شدی گلم بمیرم برا اون حالت واقعا طاقت اون حال خراب تو نداشتم بعد ی هفته خدا رو شکر خوب شدی دختر نازم
ی اتفاق بد دیگه ام افتاد دایی جون تصادف کرد و دستش شکسته دختر گلم با اون دل پاک و کوچولوست از خدا جون بخواه دایی و عزیز جون که قلبش درد میکنه خوب شن چون مامانت خیلی نگرانشونه او غصه میخوره
دختر نازم دیگه این ماه کامل می شینه قربون اون نشستنت دختر ناز ماماني
اینم چند تا از عکسات گلم تو هفت ماهگیت
اینجا دیگه عزیزم خودت میتونی کامل بشینی
قربون اون موهای خوشگلت برگ دخترم
اینجام دریای بوشهره
البته دومین باره که دریا رو میبینی دفعه قبل موقع برگشت از گرگان که رفتیم دریای بابلسر که خیلی سرد بود نتونستم ازت عکس بگیررم